دارم از دور فقط نگات میکنم

جلوتر بیام ، نیام؟! 

نمیدونم 

پاهام توان نداره ، سست شده ، می ترسه... 

میترسه جلوتر بیاد و تو دورتر بشی

از دور دیدنت هم قشنگه 

هوای یک قرار دونفره زده به سرم

هوای یه صحبت طولانی

نوشیدن دوتا چایی قندپهلو 

زل زدن های پر از شرم و حیا

سکوت و مکث های کمی کشیده تر ؛ تا بیشتر بشنوم نوای گرم عاشقانه ات را



نمیدونم اصلا شاید یهو دیدی زدم به سیم آخر